Thursday, April 24, 2008

Friday, April 11, 2008

BRUXEL.08.03.2008
FARIBA





Gisu
Shakeri

Thursday, April 10, 2008

جمع بندی از نقاط قوت و ضعف کازار زنان وموانع پیشروی آن


فیروزه راد
با سلام و خسته نباشید و تبریک صدمین سالگرد روز جهانی زن که به یادبود مبارزات زنان کارگر کارخانه پوشاک در نیویورک تعیین شده است.
ضمن گرامی داشت یاد رفیق پوران بازرگان و خالی نگهداشتن جای رفیق در میان خود (همانطور که خودش خواسته بود)، ادای احترام می کنم به همه زنانی که در برابر تبعیضات موجود(جنسیتی و غیر جنسیتی) قد علم کرده اند ویا حتی تا آنجا پیش رفته اند که جان خود را ره توشه رهایی نمودند تا با زنده نگهداشتن امید، استواری راه یاران را فزونی بخشند، و همچنین به همه زنانیکه در شرایط مرگبار ایران دست از مبارزه برنداشته اند و خواست برابری حقوقی و وجودی خود را در عرصه های مختلف به فریاد درآورده و در حیطه عمل به نمایش می گذارند.

نگاهی به دوران انقلابی سالهای اواخر دهه 50، نقشی که زنان در آن دوران داشتند و آنچه که نصیبشان شد، به یاد مان می آورد که زنان زودتر از همه مورد یورش تصاحب کننده های قدرت قرار گرفتند و اعتراض آنها حتی مورد حمایت سازمانهای سیاسی که این زنان به عنوان "سربازان انقلاب" در آن فعال بودند، قرار نگرفت. از زنان خواسته شد که آرام بگیرند، تحمل کنند والوویت را به دیگران بدهند و آنان بار دیگر از خود گذشتند. بار دیگر درد را بجان خریدند. دردها یی که در ادامه، قلب و مغز زنان رابه تجربه تکان دهنده و به آگاهی از ریشه های درد کشانده و بر مصداق "تنها نمان به درد، کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود" از پی آن بر آمدند که برای حل مشکلات زنان، باید خود زنان به پا خیزند، به دور هم جمع شوند وبا برپایی تشکلات مستقل خویش، خواهان تغییر شرایط گردند تا به عنوان یک انسان و نه یک جنس رده دوم، دیده شوند.
زنان خواستند علیرغم سیاسی ماندن و سیاسی عمل کردن، دیگر زایده سازمانهای سیاسی نباشند، خواستند که حق سخن گفتن خود را با چهارچوبهای تعیین شده توسط قدرتهای دیگر، چه قدرت سیاسی حاکم، چه قدرت ایدیولوژیکی در سازمانها، محدود نسازند. خواستند مستقل باشند ومستقل تصمیم بگیرند.ولی این استقلال به معنی بی توجهی به مبارزات دیگر گروههای اجتماعی نیست. جنبش زنان نمی تواند بدون پیوند با جنبشهای طبقاتی و ملی و... موفق شود، همانطور که دیگر جنبشهای اجتماعی هم نمی توانند بدون پیوند با جنبش زنان به پیروزی برسند.

جنبش زنان در ادامه حرکت خود، در مارس 2006، در میان زنان خارج از کشور شکوفه ای به بار آورد که بسیار زیبا و امید بخش بود.
زیبا بود زیرا که توانست با وجود همه مشکلات راه، عزم راسخ خود را برای حرکت و تغییر، با حفظ رنگارنگی که ضامن قدرت حرکت بود، در حرکت مستقل خویش به نمایش بگذارد.
امید بخش بود زیرا که توانست درستی ایده را در عمل تجربه کند تا آنر موتور حرکتهای بعدی نماید. حرکتهایی که نیازبه برخورد نظرات و ایده های گوناگون داشتند تا ناهمواریهای راه را از عهده برآیند. اکنون سه سال از عمر این کارزار می گذرد. پرسش این است :
- آیا این کارزار توانست از تجربیات گذشته خود درس گرفته و بر مبنای رعایت دموکراسی، سنگ بنای روابط جدیدی را پایه گذاری کند تا صدای های چند گانه درون خود را خفه نسازد؟
- آیا تشکلات شرکت کننده در این کارزار توانستند که مستقل بودن آنرا برسمیت شناسند؟ - آیا این کارزار توانست گونه گونی نابرابریها و ستم ها را به تصویر در آورد و بلند گوی صدای توده های تحت ستم باشد؟

متاسفانه رنگارنگی کارزار، از سال 2006، مستمرا کاهش پیدا کرده و ما شاهد ریزش نیروهای بسیاری بوده ایم. مشکل اساسی در این ریزشها، سبک کار موجود در کارزار و روش غیر دموکراتیک آن بوده است. شیوه ای که اجرای آن توسط هر فردی، حتا اگر اجرای وظایف و مسئولیت چند گانه زیادی را به عهده گیرد، قابل توجیه نیست.
متاسفانه باید اذعان کرد که کارزارزنان در اجرای یک ساختار غیرمتمرکز و افقی که لازمه یک جنبش اجتماعی است، ضعف داشته است. وجود روابط محفلی مانع برخورد صحیح به مشکلات بوده، مطرح کردن شخصیتها و عمده کردن چهره های خاص، برقراری روابط در کارها برمبنای خودی و غیر خودی کردن افراد، استفاده از زبان غلو و تبلیغ برای خودیها و بی بها یا کم بها جلوه دادن غیر خودیها، سرکوب و مرعوب کردن افراد ازانتقاد کردن، ازضعفهای اساسی کارزار زنان است که صدمات زیادی به بار آورده و مانع رشد کارزار شده است.

از زمان شکل گیری این کارزار، نیروهایی تلاش داشته اند که به نوعی کارزار را وابسته به خود معرفی کنند و وانمود کنند که کارزار زنان فقط بر گرده آنان می چرخد. من با صدای بلند اعلام میکنم که هیچکس تئوریسین و سخنگوی این کارزار نیست. هیچ فرد یا گروهی مالک این کارزار نمیباشد. کارزارزنان یک حرکت نوینی بوده است که با همکاری نیروهای مختلف تشکیلاتی و منفرد، حول مسائل زنان، در خارج از کشور، با اعتقاد بر اینکه هیچیک از نیروهای سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران و امپریالیسم آمریکا و متحدان جهانی اش قادر به حل مسائل زنان نمی باشد ، شکل گرفته است . این حرکت نوین و رادیکال، تنها با اجرای نقش حمایت و تقویت همبستگی با جنبشهای زنان در داخل کشور است که می تواند آتش زیر خاکستر آنرا شعله ور کرده و در جهت سرنگونی این رژیم ضد انسانی قدم بردارد. کارزار زنان باید بتواند با نشان دادن عکس العمل سریع در برابر سرکوبهای زنان در داخل کشورو افشای آن در سطح گسترده بین المللی، عرصه را بر جمهوری اسلامی تنگ کند و بر جنبشهای داخل انرژی بدمد. جنبشهایی که بدون پیوند با هم قادر به تعمیق حرکت خود وفراگیر نمودن آن نیستند. جنبش زنان نمی تواند جدا از دیگر جنبشهای اجتماعی توده ا ی شود و به هدف تلاشی تبعیض جنسیتی برسد. زیرا ریشه های این ستمها همدیگر را آبیاری می کنند و نمی توان یکی را جدا از دیگری خشکاند. . زنان زحمتکش و کارگرو یا زنانیکه علاوه بر ستم جنسیتی و طبقاتی، ستم های ملی را هم بدوش دارند نمی توانند از چشم کارزار زنان دور بمانند.
حمایت گسترده ای که از کارزارزنان شده است عمدتا به خاطر استقلال و رنگارنگی آن بوده است. سعی کنیم که با احترام به استقلال کارزار، اولویت دادن به منافع جنبش، تقویت رنگارنگی آن و تمرین روابط دموکراتیک در جهت تقویت ساختار افقی و غیر متمرکز، همراه با هم، در جهت پایه ریزی جهانی عاری از هرگونه ستم و استثمار حرکت کنیم.


دیدن ضعفهای کارزار لازم است تا بتوانیم در جهت ارتقای آن قدم برداریم و اجازه ندهیم گلهای امیدی که با شکل گیری کارزار زنان شکوفه داد در سرمای تنگ نظریهای گروهی ورهبری طلبی ها (که تا به امروز ضربه دیده) ، اینبار نیز نابود شود. در اینجا از همه نیروهایی که در اعتراض به انحصار طلبی و روش غیر دموکراتیک، جمع کارزار را ترک کرده اند سوال می کنم، آیا این وظیفه تک تک ما نیست که ایستادگی کنیم و آنرا تغییر دهیم؟ و آیا بدون این تغییر، رسیدن به هدفمان ، دنیای بدون تبعیض، امکان شگل گیری داشته ودارد؟

در انتها، با تأکید مجدد بر ضرورت پیوند جنبش زنان با دیگر جنبشهای اجتماعی، از جمله جنبشهای ملی، شعری از شاعره آذری خانم نگار خیاوی را برایتان میخوانم:

بو قادن،
این زن،

آهای منی سوین کیشیلر، دردیمدن اولن کیشیلر
ای مردانی که عاشق من هستید و از دردعشق من در عذابید
قیرخ مین ایل دیر بو جنازه اتاقیمین ارتاسیندرقوری یر
چهل هزار سال است که این جنازه در وسط اتاق من خشکیده
قیرخ مین ایل دیرآچلا قالمیش،قورخور، قوخویور
چهل هزار سال است که این جنازه عیان، میترسه و بوگرفته
یندرین اونی آشاقا، آشاقا یندرین اونی
او را به پایین بیاورید، به پایین بیاورید او را
تاخین ویترین نه ره، ماتیک بویاقلی پاساژلارا
و او را قرار دهید در ویترین هایی که در پاساژهای رنگین(برنگ ماتیک) قرار دارند
داماریمیزدا جسارت میز وارسا
اگر جسارتی در رگهایتان دارید
آهای منی سوین کیشیلر، دردیمدن اولن کیشیلر
ای مردانی که عاشق من هستید و از دردعشق من در عذابید
قیرخ مین ایل دیر بوقادن بنزین سپیر اوستونه
چهل هزار سال است که این زن بنزین به روی خود میپاشد
عطیر ادکلن یرینه، و کبریت چکیر اوزونه
بجای عطر وادکلن، و کبریت به خود میکشد
گوتورون، گوتورون بو یارالی نی
بردارید، بردارید این زخمی را
کپی آلیب اوزوندن، یکلدین،
از صورتش کپی برداریدو آنرا بزرگ کنید
بیر هیکل تکلدین ساعات قاباغیندا
از آن مجسمه ای بسازید و در مقابل ساعت (در میدان شهرداری) قرار دهید
سوزونزدا صداقت نز وارسا
اگر صداقتی در حرفتان دارید
داماریمیزدا جسارت میز وارسا
و اگر جسارتی در رگهایتان هست


7 مارس
2008


ارزیابی از فعالیت 3 ساله کارزار زنان!




دوستان عزیز و مبارز کارزار زنان !
پیشاپیش فرارسیدن 8 مارس روز جهانی زن، روز اتحاد و همبستگی میلیونی زنان ستمدیده و رنج دیده بر علیه دنیای نابرابر و قوانین زن ستیز را به شما تبریک گفته و به این امید که در راه رسیدن به دنیایی عاری از هرگونه تبعیض و نابرابری گامهایمان را موزون و هم آهنگ و صفوفمان را گسترده تر و صدایمان را رساتر کنیم.
از بودن در میان و کنار شما در سومین سال فعالیت کارزار خیلی خشنودم. سه سال که برای من سرشار از درسها و آزمونهای گرانبهایی و حقیقتا راهنمای من در خیلی از عرصه های مبارزات سیاسی بوده و است، چرا که این راه متفاوت به نسبت سنت مبارزاتی که من در آن درس مبارزاتی خود در راه رسیدن به آرزوهایمان که همانا دنیای شایسته انسانها است، را آموخته بودم. شاید لازم باشد که توضیحی کوتاه در این خصوص بدهم و آن اینکه در طول فعالیت سه ساله ام با کارزار آموختم که باید دگراندیشان را ببینم و به آنها گوش دهم.

مبارزه بر علیه ستم جنسی یکی از عرصه های مهم و همچنین شعاری است که توده های وسیعی از زنان را به دور خود جمع می کند و این خود یکی از ضرورتها و پایه های اصلی کارزار زنان بود که بدنبال اتحاد عمل تعدادی از تشکلهای و فعالین جنبش زنان بر علیه قوانین ضد زن و مجازاتهای اسلامی که در مارس 2005 تشکیل شد.

در سال اول بعد از اعلام موجودیت کارزار و فراخوانها و اطلاعیه ها، تظاهرات 5 روزه که به مناسبت 8 مارس در شهرهای آلمان وهلند، به عنوان اولین فعالیتهای کارزار زنان برگزار شد، که جمع وسیعی را به دور شعارهای خود جمع کرد. اتحاد عمل و حرکتی که تحت نام کارزار اعلام موجودیت کرد نور امیدی را در قلب عاشقان راه آزادی و برابری زن ومرد بوجود آورد، بویژه برای آن عده از انسانهای فعال جنبش زنان که متشکل نبودن زنان را در ظرف مبارزاتی مناسبی مانع اساسی در راه رهایی زنان می دانستند.

کارزار در پیش بردن بحثهایی در خصوص مبارزات نظری در سطح کارزار و همچنین مهمترین و گرهی ترین مباحثات جنبش زنان در جلسات پالتاکی فعالیت داشته و این به نوبه خود در شفاف کردن نظرات و همچنین بیان گرایشات متفاوت در میان کارزار کمک کرد.
گرایشات مختلف در میان کارزار خود را در موضع گیریها و تصمیم گیریها و اظهارنظرهای نشان
می داد که شاید در ابتدای کار کارزار به واضحی قابل رویت نبود و یا هنوز با توجه به خام بودن خود این اتحاد خود را در عمل و حتی در گفتمان سیاسی هم نمایان نمی کرد.
با مرور زمان و حاد شدن بحثها گرایشات متفاوت هم بیشتر در عمل خود را نشان می داد. در طول سال اول عمر کارزار انسانهایی که با خواستها و گرایشات متفاوتی دور شعارهای کارزار جمع شده بودند که در جریان عمل تفاوت خود را مانع از فعالیت مشترک با زنان دیگر می دیدند و در نتیجه کم کم تعداد آنها در میان ما کمتر و کمتر شد.
اساسا شفاف بودن نظرات و واضح بودن مرزها در بین گرایشات متفاوت ، خود خیلی مهم و نکته قابل توجه و ضروری در مبارزات سیاسی است که می تواند مانع مخدوش شدن صفوف مبارزاتی باشد، ولی این به معنای نبودن امکان اتحاد عمل و مبارزه مشترک در حول شعارهای تاکتیکی واحد و در درون گرایشات مختلف که در شعارهای استراتژیکی و چگونگی راه رهایی زنان دیدگاههای متفاوتی دارند، نیست. به عنوان مثال مبارزه بر علیه ستم جنسیتی و مبارزه برای لغو قوانین ضد زن. ولی ما نتوانستیم در این مورد موفق باشیم . این یکی از نکات ضعف کار کارزار بوده و هست. که من بعدا به آن می پردازم.
اولین نکته ای که من می خواهم به عنوان ضعف به آن اشاره کنم، این است که کارزار از همان اوایل کار خود بیشتر به عنوان حرکتی که فقط برای یک بار اتحاد عمل سازماندهی شده است ،
تصور می شد. این مشکل به این شیوه خود را در عمل نشان می داد که تنها مدت کمی بعد از تظاهرات 5 روزه سال اول بحث آینده کارزار و آیا موافق ادامه کاری آن هستیم یا نه در میان ما موجود بود. این بحث هنوز هم ادامه دارد و این در جای خود یک نوع دلسردی و بی برنامه گی و عدم آینده نگری را سبب می شود، و شاید ما به این اتحاد عمل اطمینان کافی نداریم و یا اینکه به پیگیری همدیگر در این راه مشترک زیاد باور نداریم.
من شخصا از بحث های جلسات موسس کارزار بی خبرم و خیلی از این بابت مطلع نیستم که در این بابت از ابتدا چه توافقاتی شده است؟

نکته دوم اتحاد عملی که کارزار سر شعارهای تاکتیکی که فعالیتهای خود را بر اساس آن پایه ریزی کرد به معنای واقعی پیش نرفت به این معنا که ما همگی برسر اتحاد عمل علیرغم گرایشات متفاوت ولی توافق بر اصول و پایه مبارزه علیه ستم جنسی و.. تفهیم نیستیم و درک های متفاوتی داریم .
ما بر گرایشات متفاوت میان خود واقفیم ولی در عمل آن را برسمیت نمی شناسیم و اتحاد و همبستگی را در سنگری مشترک بعید می دانیم. دگراندیشی را برسمیت می شناسیم ولی در پراکتیک به مانعی در راه رسیدن به اهدافی مشترک تبدیل می شود. قبول و تحمل دگراندیشی هنوز به ملکه ذهن خیلی از ماها تبدیل نشده است و شاید چنان فرهنگی در میان اکثر ما رواج ندارد که خود می تواند دال بر دیکتاتوری باشد که در ذهن ماست. ما زاده و بزرگ شده جوامعی نیستیم که دمکراسی و برسمیت شناختن تفاوتها جزو فرهنگ و ضروریات زندگیمان باشد و جوامع دیکتاتوری اگر خود در جامعه مبارزین علیه دیکتاتوری تولید می کند ولی در عوض روحیات و منش دیکتاتور ماآبانه را نیز در ذهن تک تک ما رسوخ کرده و در زندگی خصوصی و اجتماعی و مبارزاتی ما تاثیر می گذارد. تاثیری که امروزه ما علیرغم تمام ادعاهایمان عملی متضاد داریم و در عمل برخلاف باورهایمان برخورد می کنیم و موضع می گیریم ، چرا که ما دمکراسی و احترام به آزادی عقاید و اندیشه ها را در کتابها آموختیم و با آن زندگی نکردیم و در تمام شئونات زندگی خود آن را لمس نکرده ایم، اگرچه ما پیمان بستیم که بسان رهبران عقیدتی خود عمل کنیم ولی در واقع این کار ساده ای نیست چون همانطور که گفتم ما در زندگی روزانه مان دمکراسی را نیاموخته ایم و آن را در وجوه کامل زندگی خود آن را تجربه نکرده ایم. با یک نگاه ساده به طرز زندگی ما با اروپایی ها که این تقابل دو فرهنگی در میان ما بخوبی خود را در رابطه بین ما پدر و مادرها با فرزاندانمان که بعنوان نماینده فرهنگ اروپایی در خانه عمل می کنند، خود را نشان می دهد.
بچه های ما خیلی ساده به اختلاف عقیده و سلیقه برخورد می کنند و آن را برسمیت می شناسند،
ولی برای ما قابل قبول نیست که بچه مان غذایی که ما با انواع و اقسام چاشنی و ادویه و سبزیجات ایرانی درست کرده ایم دوست نداشته باشد. این مثال خیلی ساده و گویایی است .

تحمیل نظر شخصی و بعضا سازمانی در کارزار خیلی وقتها بحث برانگیز بوده است و یکی از نکات منتقدین کارزار بوده و است که اساسا کارزار زنان آیینه نظر نمای این سازمان و آن سازمان است.
مدتی اختلاف بر سر این بود که ما در تعیین حمایت افراد و یا سازمانها از کارزار دخالتگر و یا حتی تعیین کننده باشیم. پس می بایستی مخاطبین ما در فراخوانها و اطلاعیه هایمان ویژه باشند و شاید توده های مردم زیاد مسئله نباشند. این طرز فکر چه مابه ازاء عملی دارد و اساسا منطقی در آن نهفته است یا فقط در به دامن زدن اختلافات و مشکلات دست و پا گیر می تواند تاثیر داشته باشد و در نتیجه انرژی ما را در درون خود خفه می کند. برای نمونه اختلاف بر سر اینکه چرا جمع جدا شده از جمهوری خواهان لائیک از ما حمایت می کنند و آیا حمایت آنها را در لیست بگذاریم یا نه؟

مشکل تک روی و گروهی کار نکردن در میان ما به وضوح دیده می شود که خود در کارها خلل بوجود می آورد و بخشا باعث خستگی یک عده و دوری عده دیگری می شود. سیستمی که در کارزار عمل می کند و برای تعدادی از ما جای تامل است و بعضا مانع سر راه پیشرویهای ماست.
نکته دیگر ما از شدت وفور به مضیقه افتادیم به این معنا که از بس بر علیه امپریالیسم امریکا شعار دادیم که سایر مسببین دیگر که دلیل اثباتی ستم جنسیتی است، فراموش کردیم . این به این معنا نیست که ما از مشقات و نابسامانیهای حاصله از قدرقدرتی امپریالیسم امریکا و تسلط آن بر دنیا و بر زندگی تک تک ما ، شک و گمانی داشته باشیم، ولی ما فراموش کردیم که مشکل ما تنها امپریالیسم و مذهب نیست ، بلکه ایده و افکار مرد سالاری تار و پود بافتهای جامعه ما را تنیده و در هر گوشه ای از این کره خاکی با هرگونه ساختار اجتماعی به حکم افکار زن ستیز خود بر زندگی انسانها می تازد و آسیب ها و درد و آزار زنها را پایان ناپذیر می کند.
حضور نیروهای امریکا در عراق و افغانستان از لحظه های تاریک تاریخ بشری است، ولی این توضیح تمام بدبختی های مثلا زنان نیست.
زنان عراق و افغانی قبل از حضور نیرهای نظامی هم پیمانان امریکا حال و وضع بهتری نداشتند که بتوان تنها بدلیل ضدیت با حضور آنها درد و آزارهای زنان، حاصله از ایده و افکار پدر سالارانه را فراموش کرد.
مبارزات ما باید بر علیه تمام علل و دلایل زن ستیزی از جمله امپریالیسم امریکا با حمایت حکومتهای دیکتاتوری محلی و مذهب و افکارپدر سالارانه باشد و هیچکدام را به خاطر دیگری کم بها ندهیم.

نکته پایانی من برخورد به نقایصی است که شاید به مناسبات ما و تا حدودی به شخصیت انسانها برگردد و آن اینکه در مناسبات درونی ما حرمت و کرامت انسانها خدشه دار می شود، آن هم بدلیل برخوردهای شخصی و برچسب های نامناسب است که بعضا در مقابل این برخوردها سکوت کردند که تاثیرات خود را برجای گذاشته است.

در روز سمینار فرصتی برای اظهار نظر کردن در مورد ادامه کاری کارزار باقی نماند. من در پایان سخنان خود در این نوشته می خواهم خاطر نشان کنم که عمیقا به ادامه کاری کارزار باور دارم و آرزو مندم که در کنار هم تا توان داریم مبارزه مشترکمان را ادامه دهیم.
انتقادات من از کارزار تنها در جهت برطرف کردن کاستی هاست تا راه را برا ی پیشرویهای آینده مان هموار کنیم.

زنده باد 8 مارس
گلاویژ حسینی 7 مارس 2008