Monday, March 31, 2008

کارزار زنان 2007




فیروزه راد

با بزرگداشت یاد رفیق پوران بازرگان ،
1
در ابتدا از زحمات همه عزیزانی که در شکل گیری و فعال شدن کارزارنقش داشته اند، قدردانی می نمایم . . چه آنها که اکنون در کارزار هستند و چه آنهایی که اکنون جایشان در کارزار بسیار خالیست.
2
دوستان، کارزار در شرایطی شکل گرفت که استمرار سرکوب توده ها توسط رژیمهای ارتجاعی در منطقه و ایران از یک جانب و انشقاق پی درپی نیروهای مترقی و انقلابی و منفرد ماندن جمع کثیری از فعالین از جانب دیگر، روحیه الزام( گرایش) به سازش راتقویت می کرد. ولی زنان بار دیگر آستینهای خود رابالا زدند تا با دمیدن روحیه امید، آتش قلبها را شعله ورتر کرده و به پاهای خسته انرژی بخشند.
3
زنانیکه ستمهای چند گانه (جنسیتی، طبقاتی و ملی) را باگوشت و پوست خود حس کرده اند و هر یک فعالیت در ظرفهای تشکیلاتی مختلفی راتجربه کرده اند، به نتیجه رسیدند که خود را حول محورهای اساسی این درد مشترک متشکل کنند، درد مشترک جنس دوم بودن و بی حقوقی. درد مشترکی که ریشه های آن با قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی پاسداری می شود، و درمان آن نیز از گذرگاه سرنگونی این رژیم ضد بشری، برقراری آزادی و برابری می گذرد.
4
از دیدگاه من، کارزار یک حرکت جنبشی است. وقتی از جنبش صحبت می کنیم یک حرکت یکدست مد نظر نیست. جنبش از نظرات مختلف تشکیل می شود، یعنی گوناگونی ست. همه حق اظهار نظر دارند و هیچ نظری حذف نمی شود. رای گیری بی معنی ست و بحث های اقناعی لازم است. جنبش حرکتی ست از پایین(افقی) و رهبری فرهیخته و نخبه نداشته و ندارد. همه در تصمیم گیریها دخیل هستند(سانترالیسم نیست). جنبش، حزب یا سازمان نیست.با ایدئولوژی واحدی تعریف نمی گردد و با پلورآلیسم بیگانه نیست ، در یک کلمه، چندصدایی است و از همین رو فریادبر می دارد ، من جنبش ام و با هرقدرت مردسالارانه و پدر سالارانه طرفم !
5
دوستان براین پایه، کارزارما هم، حزب و سازمان نیست و رهبر ندارد. هرکدام از ما می تواند زبان کارزار باشد. باید فضایی درست کرد تا همه کسانی که در کارزار هستند، کارزار را از آن خودشان بدانند و منتظر رهنمود از بالا نباشند. شاهد مثال را مورد دفاع از کبری رحمانپورمی دانم، که همه در هر کجا که توانستند فعالیت کردند. باید فضایی در کارزار باشد که در آن استعدادها شکوفا شود و از توانایی های افراد به نحو احسن استفاده شود. باید با نخبه گرایی و فرقه گرایی خداحافظ کرده و ایجاد فضایی مملو ازدوستی و مهر و درفضایی صمیمی و رفیقانه، زمینه را برای کار جمعی تقویت کنیم. باید به یکدیگر بها داد و اعتماد را شکوفا کرد. بسیار افراد در دور و بر ما با استعدادهای متفاوت و ارزشمند هستند که اینها ثمره جنبش زنان هستند. کارزار باید بتواند از تجربه تک تک همه آنان بهره گیردو استفاده برد. شاید خبر امشب دوباره ما را به فکر بیندازد (اشاره به درگذشت رفیق پوران بازرگان، که امشب با خبر شدیم)

- در گذشته زنان عمدتا بدنبال مردان حرکت می کردند و پشت جبهه محسوب می شدند(به استثنای افراد معدودی). حالا زنان خود حرکت مستقلی را شروع کرده اند و در تمام عرصه ها توانایی های خود را به نمایش گذارده اند. و حتی نسل دوم زنان در خارج را که نگاه کنیم به حرکت کارزار جذب شده اند تا برای حقوق خود مبارزه کنند.
6
کارزار یک حرکت نوین است و به همین دلیل مشکلات خاص خود را دارد. الگوی خاصی ندارد. در نتیجه باید با آزمون و خطا، با صبروتحمل پیش رفت .عینکهای بدبینی خود را کنار بگذاریم و با بها دادن به یکدیگر، جو اعتماد را رشد دهیم. اگر گاهی در جلسات وبحثها برخوردی پیش می آید عمدتا بخاطر حساسیت همه به پیشروی حرکت کارزار هست. مطمینأ کارزار می تواند روزی به یک حرکت اساسی تبدیل شود.
- در کنار همه نکات مثبت، نکات منفی هم وجوددارد. هنوز دگم بودن، انتقادناپذیر بودن، میل به حذف دیگران و لجاجت و ... وجود دارد که باید آنها را خانه تکانی کرد.
- باید با میدان دادن به انتقاد و انجام بحثهای نظری و تحمل اندیشه های غیر، در جهت شفاف شدن نظرات و گرایشات و اصلاح حرکت کارزار قدم برداشت.
7
کارزار در ضمن گوناگونی، ولی همه با هم نیست. هدف اصلی جنبش زنان، مبارزه با مردسالاری و پدرسالاری ست و در این راه طبیعتأ با نیروهای زن ستیز و مجری آپارتاید جنسی مرزبندی دارد. می خواهد جهان دیگری را خلق کند.
ولی همه زنان خواهان جهان بدون استثمار نیستند، در نتیجه در ادامه راه، جدایی بوجود خواهد آمد. ولی لازم نیست که به پیشواز این جدایی ها رفت.
کارزار با مرزبندی با امپریالیسم و جمهوری اسلامی، خواهان خلق جهانی دیگر است.
و برای موفقیت در این راه، اتحاد و پیوند با جنبشهای اجتماعی دیگر (دانشجویان مترقی ، فعالان ملی، تحکیم مبارزه طبقاتی و ...) ضروری ست.

چه باید کرد؟
لازم است که
1
با همه نیروهاییکه خواهان سرنگونی ج.ا. و مخالف دخالت نیروهای امپریالیستی درتعیین سرنوشت مردم ایران هستند، تماس گرفت، مشاوره نمود و زمینه های اتخاد عمل های گسترده تر را تدارک دید.
2
با تشکلهای دیگر زنان (در هر کجا که هستیم ) ارتباط برقرار کرده ودر آنها فعالیت نماییم (نه فقط برای جلب امضا). آنها را
باجنبش زنان ایران آشنا نموده و حمایت آنها را جلب کنیم.
3
لازم است که به برخوردهای نظری وفکری بین فعالان کارزار و نیرو های بیرون آن دامن زد .
4-
تجربیات فمینیستی دیگر کشورها را ترجمه و استفاده نمود.
5
کارزار زنان، باید بتواند زمینه جلب اعتماد گسترده ترین نیرو های بیرون از خود را نیز فراهم آورد . تنها بر این پایه است که
دیگران نیز احساس می کنند که کارزار نیز به آنان تعلق داشته و دارد .
6
گسترش همکاری های فعالانه کارزار در رابطه با وضعیت زنان داخل ایران، جهت تصمیم گیریهای سریع و انجام حرکات اعتراضی و دفاعی از مبارزات زنان داخل کشور
7
ایجاد همبستگی و پشتیبانی فعال در سطح جهان در بین زنان مترقی جوامع میزبان، درامر دفاع از میارزات زنان ایران و دفاع از
حقوق و مطالبات آنان و غیره...

پیشنهاد می کنم ؛ کارزارزنان ، کمیته ها و گروههای کاری در زمینه های مختلف فراهم آورد،این کمیته هانه تنها در مقطع 8 مارس هر سال، بلکه در تمامی سال به کار بپردازند. سازمانگری امور این کمیته ها با چرخش کار و رعایت نوعی گزینش گردشی در بین اعضاء کمیته ها و گروههای کاری شکل گیرد تا زمینه پیشبرد مستمرفعالیت های کارزار را در سطح جنبش انتشار دهد. انجام این کار باید بدور از تمرکز گرایی و الیت شمردن برخی زنان نسبت به آن دیگران و فاصله گزاری های مصنوعی فراهم آید تا به یکایک اعضاء خود گزارش و حساب پس دهد.

سخنم را با بخشی از کلام زیبای مینا اسدی به پایان می برم: با آرزوی آنکه:
دوباره ترانه کودکان را بشنویم،
دوباره از خانه های شاد بگذریم،
دوباره از عشق بگوییم و زیبا شویم،
دوباره بر خاک گل برویانیم و
دوباره بر دشت سبزه بنشانیم.
و با آرزوی پیروزی در ساختن جهانی عاری از هر گونه تبعیض و استثمار.

مارس 07032007

Friday, March 28, 2008

موانع عمده نظری – عملی کارزار زنان در پرتو جمعبندی از سه سال فعالیت

070308 BRUXELE
لیلا پرنیان
سه سال است که از آغاز کار کارزارزنان می گذرد. در این مدت کارزار دستاوردهای مهم و گرانبهایی را کسب کرده و نقش و جایگاه مهمی را در جنبش زنان ایران یافته است. کارزار زنان توانست در این مدت زنان بسیاری را که دارای گرایشات گوناگونی بودند را متحد کرده و در زیر یک پلاتفرم متحدانه به عرصه مبارزه مشترک بکشاند.
در عرصه سیاسی ، کارزار توانست خود را به مثابه صدای رادیکال جنبش زنان ایران به ثبت برساند. در حقیقت علیرغم تلاش برای متحد کردن وسیع ترین طیف زنان اما مصم بوده است که منافع و اهداف رهایی زنان را فدای سازش با پدر سالاری و مولفه های آن نکند.
می دانیم در جنبش زنان ایران و فعالین آن کسانی هستند که برای به اصطلاح رهایی زنان دست به دامن امپریالیستها شده اند. اما کارزار با شعار روشن نه به هر گونه دخالت امپریالیستی در ایران ، و با افشای جنایات آمریکا در رابطه با زنان عراق و نشان دادن تبلیغات بی پایه در مورد رهایی زنان افغانستان، خط فاصل روشنی با این دیدگاه کشیده است. و تلاش کرده است که این پیام روشن را بدهد که رهایی زنان با اتکاء به امپریالیستها غیر ممکن و خفت بار است.
اما جنبه بسیار مهم دیگر مبارزه کارزار، مبارزه علیه جمهوری اسلامی در جهت سرنگونی آن بوده است، نه تنها به عنوان یکی از سمبلهای اعمال وحشیانه ترین نوع ستم بر زنان، بلکه از این نظر که جناحهایی از آن تلاش دارند جنبش زنان را به ذخیره اختلافات ارتجاعی درون حکومتی بکشانند و یا جنبش زنان را قابل کنترل و یا بی خطر کنند. امروز بخش قابل توجهی از فعالین زن بخصوص در ایران در چنین مسیری قدم برداشته اند، و کمپین یک میلیون امضاء یک نمونه مهم آن است. که بخش زیادی از هم و غم خود را به جلب و گرفتن امضاء از بخش مهمی از جناحهایی از درون هیئت حاکمه گذاشته است. و طبیعتا به پیرو آن مجبور است که با مهمترین عامل سرکوب و فرودستی زنان یعنی جمهوری اسلامی ایران، جدایی دین از دولت ، و سنتهای عقب مانده در جامعه که عمدتا سنتهای زن سیتیزانه می باشند بطور کلی سازش و همراهی کند.
کارزارزنان تلاش کرده که علاوه بر مبارزات نظری در عرصه مسایل زنان و مسایل جامعه و ارتباط این دو باهم در توده ای کردن مبارزه زنان تلاش کند، این امکان را فراهم کند که زنان به این مبارزات بپیوندند، صدا و نظر خود را بلند کنند، و از بند و بست های پشت درهای بسته ، پرهیز کنند، و مبارزه عملی را به خیابانها و به میان مردم و توده ها ببرند.
نکته دیگری که از مشخصات و دستاوردهای کارزار بوده، این است که کارزارزنان یک حرکت دمکراتیک و مستقل بوده است. مسئله مستقل بودن آن نه تنها از دولت ها و حکومت ها بلکه حتی از تعلق به قشر خاصی و تشکل و سازمان خاصی بوده است. نه به این دلیل که کارزار می خواهد یک ظاهر دمکراتیک و عامه پسند بخود بگیرد. بلکه به این خاطر که کارزار می خواست به اصول خود پایبند باشد و در درجه اول مسایل و مشکلات زنان را طرح کند. ثانیا کارزار خواهان آن بوده که دیدگاههای فعالین و توده های زن را به حداکثر منعکس کند، و ثالثا می خواست وسیعترین توده های زن را در خودش متحد کند، و حرکت یک پارچه ای را در خدمت به مسایل زنان و انقلاب سیاسی اجتماعی دامن بزند و اینها یکی از ضرورتهای شکفتگی و پیشروی جنبش زنان است. جنبش زنان یک جنبش مستقل است. و باید مسایل زنان را در مرکز خود قرار دهد. باید ظرفی را ایجاد کند و مبارزه ای را سازمان دهد که به حداکثر زنان تحت ستم جامعه را در خود و حول خود فعال کند و بدین وسیله می تواند در پیشروی کل انقلاب اجتماعی و مبارزه طبقاتی سهم بازی کند.
اینکه کارزار در این مسیر تا چه حد توانست کل پتانسیل خود را بکار بگیرد سئوالی است که بعد از سه سال مبارزه پاسخ می طلبد. بدون شک دستاوردهای مهمی را در این مسیر کسب کرده است. به همین دلیل هم توانسته در مراحلی استقبال وسیعی از جانب زنان خارج کشور و بخشی از زنان در داخل را بخود جلب کند. و شورو شوقی را در میان زنان و مردان آزادیخواه دامن زند. اما این دستاوردها با پیشروی ها و عقب نشینی ها همراه بوده است. علیرغم پیشرویها که موفقیت مهمی به حساب می آید، اما واقعیت اینست هنوز راه درازی در پیش روی دارد تا بتواند خود را کاملا شکفته کند، از پتانسیلی که دارد حداکثر استفاده را بنماید. اما برای چنین کاری باید موانع کار را شناسایی و بروشنی مورد بررسی قرار دهد و این موانع را از سر راه بردارد. حقیقت اینست که این موانع دیگر موانعی جانبی و غیر مهمی نیستند بلکه به سد مهمی در راه پیشرفت کارزار و توده ای شدن آن مبدل شده است.
یکی از خصوصیت های کارزار این بوده که تعدادی از فعالینش، زنانی هستند که یا از فعالین سازمانهای چپ می باشند یا اینکه سابقه همکاری با سازمانهای چپ را داشته اند و بطور کلی می توان گفت که در کل یک تمایل و جهت گیری به چپ را در خود داشته است. اما علیرغم این ترکیب، تشکیل کارزار در مجموع یک حرکت سنت شکنانه بوده است. حرکتی در نوع خود بی سابقه. که تلاش داشته زنان تحت ستم را که اقشار وسیعی را در برمی گیرد، با خود متحد کند. و همانگونه که می دانیم جنبش چپ در ایران بندرت برای ایجاد چنین جریان مستقل زنان تلاش کرده است. و در بسیاری موارد تشکیل سازمان های زنان بیشتر در خدمت ایجاد بخش زنان این سازمان و یا آن گروه بوده است. به همین دلیل هم تشکیل کارزار با استقبال بسیاری از زنان روبرو شد، و همراه با کار شبانه روزی فعالینش شور و شوق خاصی را در میان زنان بطور کل و زنان رادیکال بطور خاص ایجاد نمود. یعنی نه تنها پلاتفرم رادیکال آن حول مسئله زنان بلکه همچنین جهت گیری های سیاسی آن و ربطش به مسئله زنان برای همه قابل لمس و قابل قبول بود.
پیوستن بسیاری از زنان منتسب به چپ از یک طرف بر خصوصیات رادیکال، استواری برای مبارزه ای سخت و جدی افزوده است. که این از دستاوردهای گرانبهای کارزار است. اما از طرف دیگربا توجه به چنین وضعی کارزار نمی توانست نسبت به برخی از خصوصیات و گرایشاتی که جنبش چپ ایران در مورد مسئله زنان در سه یا چهار دهه گذشته با خود حمل می کرده است در امان بماند. و بواقع کارزارزنان در امان نبوده است.
جنبش چپ ایران علیرغم تلاشهایی که برای رهایی زنان در مجموع انجام داده است و در این راه برای به مبارزه کشاندن تعداد بیشتری از زنان به عرصه مبارزاتی موفقیتهایی را داشته است. ( البته این تلاشها و موفقیتها در مورد جریانات مختلف نا موزون است) اما از کمبودها و محدودیتهای معینی رنج میبرده است. بعنوان مثال: بر قراری رابطه درست بین رهایی زنان و انقلاب سوسیالیستی ، مسئله رهایی زنان و جنبش کارگری، برخورد به فمنیسم و جنبش فمنیستی که همه اینها عواقب مهم و زیانباری را بر جنبش زنان نهاده است،. اما واقعیت اینست که بسیاری از مشکلات نظری درون جنبش چپ نسبت به مسئله زن ، بدرون کارزار نیز انتقال یافته است. این یک واقعیت است و انعکاسی از وجود گرایشات گوناگون درون کارزارزنان است. مسئله فقط برخورد انحرافی به مسئله زن نیست بلکه واقعیت اینست که بسیاری از برخوردها ناشی از ضعفهای ایدئولوژیک- سیاسی واشکالات و انحرافات درون جنبش چپ ایران بوده است. اشکالات و انحرافاتی که علیرغم هر اسم و نامی که داشته است در رابطه با جنبش زنان از شونیسم مردانه در امان نبوده اند. بررسی این موضوع از حوصله این بحث خارج است. و من قصد آنرا ندارم که به این مسئله در اینجا بپردازم اما مجبورم که به تاثیراتی که این گرایشات در کارزار داشته است، بپردازم. چرا که پیشرفت و یا درجا زدن کارزار مستقیما به گسست از این اشکالات مربوط می شود.
تلاش می کنم به دو انحراف در مورد مسئله زنان در جنبش چپ و بازتاب آن در درون کارزار زنان به طور خلاصه بپردازم. هدفم ریشه یابی این اشکالات و انحرافات نیست بلکه هدفم بررسی برخی نتایج عملی این اشکالات و انحرافات است.
یکم:
متاسفانه جنبش چپ ایران در دوران بعد از انقلاب، هنگامی که یورش لجام گسیخته و ارتجاعی جمهوری اسلامی طی برنامه حساب شده ای علیه زنان سازمان داده شد بطرز اسف باری، بی عمل باقی ماند، و در مقابل این یورش قدم به قدم به عقب نشست چرا؟ "چون مبارزه طبقاتی عمده تر بود"، چرا؟ "چون این مبارزه می باید تابع مبارزه با امپریالیسم" می شد، چرا؟ "چون مسئله زنان در سوسیالیسم حل می شوند" و دهها دلیل و برهان دیگر ، که در بهترین حالتش نشانه عقب ماندگی و بی توجهی جنبش چپ در مورد مسئله زن بود.
نگرش حاکم بر جنبش چپ در مجموع این بوده است که " مسئله زنان اساسا در سوسیالیسم حل می شود" البته این طرز نگرش با فرمولبندی های متفاوتی بیان شده است. مثلا برخی حل مسئله زنان را در گرو انقلاب سوسیالیستی و یا در رابطه تنگاتنگ با انقلاب دمکراتیک توده ای، برخی در ارتباط با کسب قدرت سیاسی و یا خلاصه در برخی موارد هم در گرو حل تضاد عمده در جامعه ارزیابی کرده اند. واقعیت اینست که کلیه این فرمولبندی ها بخودی خود غلط نیستند. و در حقیقت بیان یک واقعیت است. که حل ریشه ای مسئله زنان یعنی زمانیکه زنان نه تنها در مقابل قانون بلکه در مناسبات اجتماعی حاکم به معنای واقعی برابر با مردان در جامعه هستند زمانیست که یک انقلاب ریشه ای صورت گرفته باشد، مالکیت خصوصی برچیده شده باشد، و مناسبات تولیدی و در نتیجه مناسبات بین انسانها اساسا متحول شده باشد. اما مشکل اینجاست که این فرمولبندی در اکثر موارد به بهانه ای برای به حاشیه راندن مسئله زنان، خواستهای زنان، ایجاد تشکل های مستقل زنان، و خلاصه بی توجهی به مسئله زنان در کل عمل کرده است. و این بی توجهی به مسائل زنان، در خود باقی نمانده و در بسیاری از موارد به عاملی برای سازش با مناسبات و روابط تولیدی عقب مانده ، سازش با سنت ها و فرهنگهای عقب مانده و همچنین سازش با سیاستهای سرکوبگرانه و زن ستیزانه حاکمین عمل کرده است.

در برخورد به این مسئله نکته ای که اغلب نا گفته باقی می ماند چگونگی راه حل ریشه ای است، چگونگی رسیدن به سوسیالیسم است. برای رسیدن به سوسیالیسم یک انقلاب واقعی سوسیالیستی که تیشه به ریشه ستم بر زن زند، مگر بدون شرکت وسیع زنان امکان پذیر است. اینجاست که لنین این مسئله را بی پاسخ نگذارده است. او می گوید بدون سوسیالیسم مسئله زنان حل نخواهد شد اما " بدون شرکت زنان سوسیالیسمی هم در کار نخواهد بود" . برای شرکت زنان در انقلاب سوسیالیستی و یا انقلاب بطور کل ، نمی توان با وعده های سرخرمن آنها را به مبارزه جلب کرد. واقعیت اینست که زنان بشدت در موقعیت پست تری در جامعه قرار گرفته اند، و همانگونه که همه می دانیم آنها اسیر کارهای خانگی، بچه داری، اسیر مناسبات عقب مانده و سنتی، هستند که روند عادی و معمولی جامعه شرایط را بطور مساوی برای آنها فراهم نمی کند که به مبارزه بپیوندند. مثال بزنم مثلا چند درصد فعالین جنبش کارگری را زنان تشکیل می دهند. یا مثلا همه می دانیم که جنبش دانشجویی ایران از این نظر یعنی شرکت زنان در آن یکی از پیشرفته ترین جنبش هاست، اما چند درصد فعالین جنبش دانشجویی را زنان تشکیل می دهند، و بازهم علیرغم شرکت نسبتا خوب دختران در دانشگاهها چند درصد آنها در جنبش های دانشجویی شرکت می کنند. همه می دانیم که بسیار کمتر از نصف است. و این نشانه اینست که شرایط مساوی شرکت در مبارزات برای آنها وجود ندارد و بسیاری قید و بندهای سنتی و خانوادگی و خلاصه شرایط جامعه این ممانعت را فراهم می کند.
از این مسئله می خواهم نتیجه بگیرم که برای جلب زنان به مبارزه تنها تحت ستم بودن کافی نیست. بلکه طرح مسایل و مشکلات و خواسته های مربوط به زنان یک بخش مهم و تعیین کننده است و ایجاد تشکلات مستقل برای آنها یک ضرورت است. تشکلاتی که مسایل و مشکلات و خواسته ها و مطالبات آنها را بطور مشخص طرح کند. ابتکارات و خلاقیات مبارزاتی آنها را شکفته کند. و نیرو و پتانسیل مبارزاتی آنها را درک کند. در غیر اینصورت روزی هزار بار هم بگوییم مسایل زنان بصورت ریشه ای تنها در سوسیالیسم حل میشود کمکی به حل مسئله نمی کند. بلکه تنها توجیهی می شود برای اینکه فعلا به مسایل زنان پرداخته نشود، مسایل زنان تابع مسایل "عمده" در جامعه گردد. و به این وسیله هر گونه طرح مسایل مشخص زنان لیبرالی و رفرمیستی خوانده شود.
متاسفانه بسیاری از کسانی که چنین درکی دارند که حل مسئله زنان را به دوران سوسیالیسم حواله می دهند درک درستی هم از تضادهای درون جامعه سوسیالیستی ندارند. آنها تصور می کنند به محض اینکه انقلاب سوسیالیستی رخ داد مسئله زنان بصورت اتوماتیک نیز حل خواهد شد. اما تجارب ساختمان سوسیالیسم در چین و شوروی نشان دادند که مسایل زنان بخودی خود حل نمی شوند. این درست است که از فردای انقلاب سوسیالیستی بسیاری از قوانین تبعیض گرانه علیه زنان لغو خواهد شد. زنان در برابر قانون به معنای واقعی مساوی خواهند بود، و این خود پیشرفت عظیمی است. و این پیشرفتهایی بود که زنان پس از انقلابات سوسیالیستی در شوروی و چین بدان دست یافتند. اما این تازه اول کار است. تضادهای جامعه همچنان موانع زیادی را در پیش پای کمونیستها ، انقلابیون و زنان برای رسیدن به یک آزادی واقعی فراهم می کند، که برای عبور از آن موانع مبارزات عظیمی را می طلبد که در آن دوران هم همین مسایل و شیوه ها و متدهای مبارزاتی همچنان مطرح خواهند بود. و همانگونه که لنین می گوید " اکنون موقعیت زنان در روسیه شوروی در مقایسه با پیشرفته ترین دولتها ایده آل بنظر می رسد ولی ما بخود میگوئیم این تازه اول کار است."-( وظائف جنبش زنان زحمتکش در جمهوری شوروی 23 سپتامبر1919 )
این شیوه نگرش (حواله دادن رهائی زنان به سوسیالیسم ) به گرایش دیگری نیز در جنبش چپ مبنی بر جدا دیدن مبارزه علیه ستم جنسی از مبارزه طبقاتی منجر شده است. یعنی همان دیدگاه اینبار به اینصورت عرض اندام می کند که گویا مبارزه طبقاتی یک مسئله جدا است و مبارزه علیه ستم جنسی غیرطبقاتی و در نتیجه غیر مهم است و بازهم عملا به حاشیه رانده می شود. یا مثلا استدلال آورده می شود چون که ستم جنسی زاییده ستم طبقاتی است پس باید ابتدا مبارزه طبقاتی علیه طبقات استثمارگر را به پیش برد، یا اینکه ستم جنسی باید تابع مبارزه طبقاتی شود، البته منظور از تابع شدن در بسیاری از موارد اینست که به بعد از "پیروزی" در مبارزه طبقاتی حواله داده شود.اینهم یک نوع دیگری است که با ارایه یک عبارت به ظاهر چپ، هم کمونیسم را وارونه انعکاس می دهند و هم یک بار دیگر مبارزه علیه ستم جنسی را به دوران دیگری موکول می کند. واقعیت این است که مبارزه علیه ستم جنسی مبارزه ای جدا از مبارزه طبقاتی نیست. در حقیقت مبارزه علیه ستم جنسی یکی از ارکان مهم مبارزه طبقاتی است. ستم جنسی یکی از مهمترین تکیه گاههای استثمار طبقاتی است. اینکه ستم جنسی در هر نوع جامعه طبقاتی با وسواس و دقت هر چه تمامتر، با وحشیگری و سبعیت هر چه بیشتر قانونی بوده است. و این که ستم جنسی بخش لاینفک کلیه ادیان و مذاهب جوامع طبقاتی بوده است، خود نشاندهنده این است که ستم جنسی بخش لاینفک و ضروری استثمار طبقاتی، طبقات استثمار گر بوده است. بنابراین مبارزه علیه ستم جنسی مبارزه علیه یکی از مهمترین پایه های نظام طبقاتی است. طبقه کارگر هيچگاه بدون مبارزه برای براندازی سيستم زن ستيز نمی تواند به پيروزی واقعی برسد. یا همانگونه که لنین آنرا فرموله می کند:" پرولتاریا نمی تواند بدون آزادی کامل زنان، به آزادی کامل دست یابد."( لنین – به زنان کارگر 21 فوریه 1921)
در واقع طبقه کارگر نه تنها باید علیه سیستم سرمایه داری بطور کل مبارزه کند. بلکه مهم و تعیین کننده است که علیه جنبه زن ستیزانه آن نیز مبارزه کند. و در این راه بدون شک جنبش زنان گنجینه پرارزشی است. طبقه کارگر بصورت طبقه خودبخودی و ذاتی بر همه انواع و اشکال ستم جنسی آگاه نیست. بدون آگاهانه دامن زدن به مبارزات نظری و عملی در عرصه ستم جنسی نه می تواند در مورد آن کاملا آگاه شود و نظراتش را در این مورد تکامل دهد، و نه میتواند علیه آن بدرستی مبارزه کند ، و یا اینکه خود را از آغشته شدن به آن مبرا کند و ریشه های آن را بخشکاند.
در طول سه سال گذشته این نظریات به اشکال مختلف در درون کارزار زنان طرح شده و وقت و انرژی بسیاری را به خود اختصاص داده است و در برخی اوقات موجب مختل شدن ادامه فعالیت شده است.
دوم :
کارگر پرستی یا تقدیس مبارزات اقتصادی کارگران در جنبش زنان
این ما را به یکی دیگر از گرایشات درون کارزار می رساند که بازهم انعکاسی از گرایشات درون جنبش چپ ایران می باشد.
برخی دوستان تصور می کنند که اگر جنبش زنان بر خواسته های اقتصادی زنان کارگراصرار ورزد و یا اینکه اگر آنرا به دنبالچه جنبش کارگری که در پی مطالبات اقتصادی خود است بکشانند، به جنبش زنان خصلت طبقاتی و سوسیالیستی می بخشند، جنبش زنان را رادیکال می کنند. و بدین طریق تلاش می کنند که کارزار را نیز بدان جهت سوق دهند. این دوستان این استدلال را می آورند که گویا سطح خواسته های کارزار پایین است، و این سطح ، خواست زنان طبقات میانی است و نه طبقات زحمتکش و پایین جامعه و یا اینکه برخی می گویند که جنبش زنان به کارگران ربطی ندارد پس بورژوایی است. که البته با طرح خواسته های اقتصادی کارگران، و یا در بهترین حالت طرح مزد برابر برای کارگران زن می خواهند این سطح را عمیق کنند و به آن "خصلت طبقاتی و سوسیالیستی" ببخشند.
در حالیکه پیوند با مبارزه برای افزایش سطح دستمزد کارگران جنبش زنان را نه طبقاتی می کند و نه سوسیالیستی و نه رهایی بخش. بلکه آنچه که خصلت مبارزه زنان را تعیین می کنند مبارزه برای ساختن جهانی نوین است. این درک مضر کارگر پرستی یعنی درکی که با کارگر کارگر کردن و چسباندن چند کلمه کارگر می خواهد به یک جنبش خصلت سوسیالیستی بخشد، درکی که بالاترین و والاترین مظهر برابری زن و مرد را در مزد برابر می بیند و اشکال پیچیده تر ستم بر زن را یا نمی بیند و یا بی توجه از آنها می گذرد، چیزی نیست جز کشاندن جنبش زنان به دنباله روی از زنان لیبرال ، حرکت در جهت منحل کردن جنبش زنان به طریقی دیگر و در نتیجه سازش در مقابل پدر سالاری و بازتولید شونیسم مردانه به شکلی دیگر که در نهایت همان سازش با نظام طبقاتی است.
این درست و صحیح است که جنبش زنان باید جهت گیری رادیکالی داشته باشد و جهت گیری خود را تعمیق بخشد. برای اینکار این درست است که ستون فقرات جنبش زنان را باید زنان طبقات زحکمتش تشکیل دهد، زنان طبقه کارگر، دهقانان و بقیه زحمتکشان جامعه، این زنان به معنای واقعی تحت ستم مضاعف قرار دارند. و نه تنها تحت بدترین ستم های طبقاتی قرار دارند بلکه تحت ستم جنسی از جانب دولت، جامعه و خانواده نیز قرار می گیرند. جنبش زنان همواره باید این جهت گیری را حفظ کتد و برای مادیت بخشیدن به آن تلاش نماید.
اما بگذارید که این نکته را روشن کنم که اولا رادیکال کردن جنبش زنان ، با کشاندن آن به مبارزات اقتصادی و چانه زدن برای شرایط بهتر اقتصادی و دیگر مبارزات اکونومیستی متفاوت است. ثانیا کارگران هر چند که درگیرمبارزات اقتصادی می شوند و این خود یک حرکت خودبخودی و طبیعی است اما رسالت تاریخی طبقه کارگر بهبود وضع اقتصادی خود نیست بلکه رهبری طبقات دیگر برای سرنگونی نظام حاکم و پیش رفتن در جهت ساختن دنیایی نوین است. برای اینکه طبقه کارگر بتواند در جنبش زنان نقش و رسالت خود را بازی کند این است که در درجه اول ستم جنسی را به رسمیت بشناسد و بتواند وسیع ترین زنان را متحد کند. به همین دلیل است که لنین طرح خواسته های مشخص زنان برای جلب زنان اقشار متفاوت جامعه و رهبری این جنبش توسط طبقه کارگر را چنین شرح می دهد:
"بنابراین برای ما کاملا صحیح است که خواسته های زنان را طرح کنیم. ... خواسته های ما یک رشته نتیجه گیریهای عملی است از احتیاجات مبرم زن و موقعیت ضعیف و محرومش در سیستم سرمایه داری، علیه تحقیرهای زشتی که باید در این سیستم تحمل کند. با طرح اینها ما نشان می دهیم که از نیازهای زنان و ستم بر زنان آگاهیم از جایگاه ممتاز مردان آگاهیم، و از همه اینها نفرت داریم. بله، نفرت داریم و خواهان محو هرگونه ستم و آزاری هستیم که به زن کارگر، همسرکارگر، زن دهقان، همسر یک مردعادی وارد می شود، و حتی از خیلی جهات به زن طبقات ثروتمند نیز وارد می شود. حقوق و اقدامات اجتماعی که ما از جامعه بورزوازی برای زنان می خواهیم گواهی است بر اینکه ما موقعیت و منافع آنها را در نظر می گیریم، طبیعتا نه در نقش رفرمیستهای قیم مآبی که اذهان را تخدیر میکنند. نه! به هیچوجه. بلکه در نقش انقلابیونی که زنان را به شرکت مساوی در بازسازی اقتصاد و روبنای ایدئولوژیکی فرا می خوانند." از گفتگو با کلارا زتکین- جهانی برای فتح شماره 24 فارسی)
خلاصه اینکه مانع اصلی درون کارزار زنان را نه روشهای کار و یا نبود بند های اساسنامه ای و غیره تشکیل میدهند، بلکه نگرش و نظرات انحرافی نسبت به مسئله زن، ستم جنسی و رهائی زن است که موجب عدم پیشروی و توده ای شدن کارزارزنان شده است.
7 مارس 2008
سمینار کارزار زنان در بروکسل – بلژیک
Leila-parnian@hotmail.com






Thursday, March 27, 2008

AZAR DERAKHSHAN 070308 BRUXELEنقش کارزار زنان در جنبش زنان و موانع پیشروی




آذر درخشان
اگرچه «کارزار برای لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی علیه زنان» حرکتی نوپا در جنبش زنان در خارج کشور بوده است و فعالیتش عمدتا محدود به مراسم سالیانه هشت مارس، اما نقش آن رابعنوان عرض اندام قطب رادیکال و انقلابی زنان در مقابل مرتجعین جمهوری اسلامی در خارج کشور نمی توان انکار کرد.
هدف اولیه شکل گیری کارزار زنان چه بود؟
رشد و گسترش جنبش زنان ایران در سال های اخیر علیه بی حقوقی سیستماتیک دولتی و اجتماعی، ضرورت ایجاد یک قطب سازمان یافته که بتواند صدای واقعی آنان باشد را در مقابل بسیاری از فعالین جنبش زنان قرار داده است. گسترش مقاومت های خودبخودی زنان در مقابل جمهوری اسلامی، ضرورت فشرده کردن صدای این مقاومت پراکنده و فراگیر بشکل مطالبات مدون و بشکل یک جمع متشکل زنان را به ضرورتی عاجل تبدیل کرده است. جمع متشکلی از زنان که پیگیرانه و با اتکا به توده وسیع زنان این مبارزات را به پیش برند.
جمعی از زنان فعال در خارج کشور پس از ماهها بحث و جدل با تدوین بیانیه ای تحت عنوان کارزار تلاش کردند گوشه ای از پاسخگویی به این وظیفه عاجلی باشند که شرایط عینی از ما طلب کرده است وقتی طرح کارزار را پیش گذاشته شد، طیف وسیعی از زنان حول آن متحد شدند.
اما این فقط ما نبودیم که نبض مبارزه و مقاومت جنبش زنان را حس کردیم گرایش لیبرالی درون جنبش زنان که هم در این زمینه فعال شدند و خیلی سریع تفاوت میان ما و آنها آشکار شد. ما کل نظام مردسالاری را آماج قرار دادیم و و حتی شعارهای مطالباتی ما که در "چهارچوب لغو قوانین" مطرح شد با وجود خاص و مشخص بودن، موجودیت کل نظام جمهوری اسلامی را زیر سئوال می برد. در حالی که هم زمان گرایش لیبرالی درون جنبش زنان نیز "تغییر قوانین را در چهارچوب سیستم موجود" و رسیدن به یک قرارداد اجتماعی نرمتر با رژیم حاکم در دستور کار خود قرار داد. از آنجایی که رژیم حاکم، ترو تازه کردن نظام خود را در جوانبی ضروری می بیند، در نتیجه به این گرایش لیبرالی در جنبش زنان برخوردی دوگانه و متناقض داشته است. حتی برخی جناح های حاکم به این گرایش لیبرالی درون جنبش زنان و برنامه اش بعنوان فرصتی برای ترو تازه کردن کل سیستم برخورد می کنند. فرصتی چون 2 خرداد که وعده داد: در روابطش با مردم تغییراتی می دهد ولي معلوم شد فریب است، حال به این گرایش لیبرالی درون جنبش زنان بعنوان یک فرصت دیگر نگاه می کنند تا بتوانند کارت سوخته دو خرداد را این بار منحصرا از طریق مسئله زنان احیا کنند.
در همان اوایل شکل گیری جمع زنان کارزار، تغییرات مهمی در صحنه سیاسی ایران و جهان بوجود آمد و ضرورت کاری را که آغاز کرده بودیم، برجسته تر کرد. این تغییر مهم سیاسی حاد شدن تضاد بین جمهوری اسلامی و آمریکا بود که هر دو طرف تلاش می کردند بااستفاده از این کشمکش و جدال سیاسی که هنوز استفاده کنند تا مردم را گیج کرده و تبدیل به پشتوانه مشروعیت سیاسی شان کنند. بنابراین کارزار باید بخصوص در خارج کشور سریعا اعلام موضع می کرد و نقش مهمی را این اوضاع بر عهده می گرفتد. در واقع کارزار زنان پیشتاز بلند کردن شعار نه به جمهوری اسلامی و نه به امپریالیستها شد، و اعلام کرد که هر نیروی مترقی و هر جنبش مترقی باید با دشمنان مردم مرز روشنی داشته باشد تا بتواند در پیچیدگی اوضاع در طرح ها و نقشه های قدرت های ارتجاعی و ضد زن ذوب نشود.
کارزار زنان با طرح لغو کلیه قوانین نابرابر بر پایه ای ترین مطالبات زنان انگشت گذاشت و تلاش کرد درکی عمیق از مسئله نقش قوانین در زندگی زنان و هم چنین جایگاه قوانین در کل مناسبات و روابط اجتماعی ستمگرانه مردسالار را نشان دهد . کارزار زنان با نشان دادن ماهیت قوانین ثابت کرد که برای لغو کلیه قوانین نابرابر باید افقی روشن و گسترده را در مقابل داشت، زیرا قوانین هیچ نیست مگر کدبندی کردن روابط ستمگرانه جامعه. بدون داشتن درک روشن از کلیت نظام نمی توان حتا مبارزه ای پیروزمند را جهت تحقق مطالبات فی الفور زنان دامن زد. شاید گفتن این مطالب امروز دیگر امر پیچیده ای نباشد اما بقولی معما چو حل گشت آسان شود. متاسفانه هنوز درکهای ما در مورد این مسئله ناموزون و در برخی موارد هنوز درک نشده است. برای درک و فراگیر کردن هر موضوع سخت باید بارها بر سر آن به آموزش و بحث دامن زد.
کارزار بدرستی به خود بعنوان صدای اکثریت زنان جامعه نگاه کرد و بهمین دلیل خود را موظف دید که بدقت مطالباتی را طرح کند که کف مطالبات اکثریت زنان برای رسیدن به حداقلی از آزادی و برابری است. ما هنوز این اکثریت را در بطن جنبش زنان رادیکال متشکل نکرده ایم ولی قادریم بفهمیم که منافع این اکثریت در چه خواسته هائی و چه روش مبارزاتی نهفته است. با این حال، گرایش لیبرالی درون جنبش زنان (چه مذهبی ها و چه سکولارها) تلاش کرده است خود را یگانه صدای کل جنبش زنان ایران معرفی کند و با تکرار این ادعای بی پایه و بخاطر ضعف و پراکندگی زنان رادیکال و چپ، تا کنون حتی بر روی زنان چپ و سکولار تاثیر گذشته وبرخي را به سخنگوی خود تبدیل کرده است. در حقیقت کارزار زنان تلاشی از جانب گرایش رادیکال درون جنبش زنان است برای پایان دادن به اسطوره تک صدایی جنبش زنان و طرح افق و روش های مبارزاتی که متناسب با منافع اکثریت زنان است.
فراموش نکنیم که در زیر فشارها و حملات جمهوری اسلامی و جریانات امپریالیستی، فعالیت می کنیم و هزاران مانع در مقابل داریم، آماج حملات دشمن و رقبا و گاهی دوستان نادان هستیم. لیبرال ها با استفاده از تریبون های علنی مراکز قدرت و پشتوانه های مالی "ان جی او" ها و مراکز اعطای جایزه و شخصيت سازی برای جنبش زنان برنامه خود را در جنبش زنان پیش می برند. ما استفاده از تریبون های علنی را معیاری برای "صدای زنان" بودن نمی دانیم . گرایش رادیکال درون جنبش زنان در سطح جهاني روابط خصمانه با نظام های حاکم و سلطه گر دارد، روابطی که ذره ای امکان رویت علنی در جامعه و بخصوص در ایران را برای این گرایش باقی نمی گذارد، اما اجازه نخواهیم داد که این واقعیت، دستاویز تبلیغاتی شود برای لیبرال ها که موجودیت ما را انکار کنند. کارزار زنان تلاشی جهت خط بطلان کشیدن بر این ادعا بوده و هست. متاسفانه برخی زنان سکولار نیز باورشان شده است که گرایش رادیکال وجود ندارد. آنها در همین حد هم نمانده اند و حتي به انکار خود نیز به عنوان گرایش "لیبرال – سکولار" جنبش زنان رسیده اند و خود را تحت رهبری گرایش مذهبی قرار داده اند.
در مجموعه راه حل ها و افق های ارائه شده برای جنبش زنان، علیرغم سایه روشن های گوناگون نهایتا با دو افق روبرو هستیم: افقی که برابری و رهایی کامل زنان را در پیش روی ما می گستراند و افقی که در نهایت از جرح و تعدیل مناسبات موجود و روابط قدرت بین زن و مرد فراتر نمی رود. هر دو این افق روشها و مطالبات ویژه خود را برای دستیابی به اهداف خود دارند و حاملان هر یک از این افق ها مدعی راهی پیروزمند برای زنان هستند.
شرایط سیاسی و اوضاع عینی جامعه موجب میشود که هر یک از این دو افق در بیان خود به شیوه های گوناگونی عمل کنند و روش های مبارزاتی متفاوتی را اتخاذ کنند. با این تعریف می توانم ادعا کنم که امروزه" کمپین یک میلیون امضا" و "کارزار لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی" دو شکل و ترجمه این دو افق متفاوت در شرایط کنونی مبارزه زنان درجهت دستیابی به برابری و آزادی هستند. گرچه "کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین" عمدتا در داخل کشور فعالیت می کند و هوادان این کمپین در خارج کشور بر فعالیت خود "همبستگی با مبارزات زنان ایران" نام نهاده اند و در هر دو جا از امکانات گوناگون علنی و لجستیکی بهره مند هستند. در حالی که کارزار زنان اساسا در خارج کشور شکل گرفته است و هواداران این پروژه در داخل کشور عمدتا ناچارند در محافل محرمانه فعالیت می کنند. به هر حال هر دو این دو گرایش اصلی پایه اجتماعی خود را در داخل و خارج کشور دارند و ما نمی توانیم از تقسیم بندی داخل و خارج برای این دو گرایش درون جنبش زنان استفاده کنیم. یگانه تقسیم بندی همانگونه که گفتم این است که این گرایش رادیکال و چپ زنان در داخل کاملا تحت سرکوب و پیگرد است و در خارج نیز مقبول دولت های غربی نیست چرا که پیشاپیش با طرح افق خود مرزبندی روشنی با قدرت های حاکم کرده است.
خط تمایز اصلی این دو گرایش نه فقط در طرح افق و چشم اندازی است که پیش روی زنان می گسترانند بلکه بطریقی آشکار و صریح این دو گرایش در زمینه سیاست، روش و مطالبات نیز مرزهای خود را روشن کرده اند. بگذریم از اینکه "کمپین یک میلیون امضا" تلاش داشته است گرایش خود را تحت عنوان اینکه ما در ايران در شرایط استبداد هستیم و یا می خواهیم کار علنی کنیم و برای کار علنی نیاز داریم خط قرمزهای حاکمیت را رعایت کنیم و غیره توجیه کند، اما سیر اوضاع و جنبش های اجتماعی درون ایران نشان داده اند که می توان خط قرمزها را با رعایت برخی مسائل هم زیر پا گذاشت مثلا اینکه دیگر هیچ جنبش اجتماعی مجبور نیست برای فعالیت خود مجیز آیت اله های حاکم و یا (از ابزار مذهب برای پيشبرد اهداف خود) تعریف و تمجید از مذهب کند. بنابراین اگر در دهه 60 ذره ای(بخشا) این توجیه حقانیت داشت امروز اين دیگر یک توجیه غیرصادقانه است.
همانگونه که گفتم در حالی که کارزار زنان "لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی" را دستور کار خود قرار می دهد، کمپین یک میلیون امضا "تغییر قوانین نابرابر در چهارچوب اسلام" را در دستور کار خود قرار داده است. و در حالی که کارزار زنان بر مطالبات اکثریت زنان ایران مانند لغو حجاب اجباری، لغو قانون سنگسار، لغو دیه و قصاص پای می فشارد، کمپین زنان اساسا با تکیه بر زنان سنتی که پایه های رژیم جمهوری اسلامی بودند و امروز انتقاداتی به قوانین نابرابر دارند، مطالباتی چون شهادت برابر و دیه برابر و مجتهد شدن زنان را در الویت تغییرات قانونی خود قرار داده است. در حالی که کارزار زنان با صراحت اعلام می کند که برای راهگشایی مسیر جنبش زنان بسوی برابر و رهایی باید دست مذهب از کلیه حیطه های زندگی زنان کوتاه شود، "کمپین یک میلیون امضا" در پی تفاسیر زنورانه از قرآن دست به دامان آیت اله ها شده است، و روی زنانی حساب باز کرده است که خط قرمزهای نظام را زیرپا نمی گذارند، "کارزار لغو قوانین" خطابش ملیونها زنی است که هر روزه خط قرمزهای نظام اسلامی را زیرپا گذاشته اند.
همه اینها را گفتم تا بگویم: اهمیت "کارزار زنان" بعنوان صدایی که می تواند حضور زنان رادیکال چپ را اعلام کند و اینکه گرایشی موجود است که میلیونها زن ایرانی می توانند ادعا کنند صدایشان در سراسر جهان طنین خواهد افکند.
همه اینها را گفتم برای اینکه بگویم این گرایش رادیکال که امروز خود را بنام "کارزار" معرفی می کند، باید از کوچک به بزرگ تبدیل شود. اگر این گرایش از کوچک به بزرگ تبدیل نشود، مقاومت زنان ایران به هرز برده خواهد شد و به هیچ تحولی در رابطه با آزادی و برابری زنان نخواهیم رسید. این مصاف مقابل ماست که بتوانیم جنبش رادیکال زنان را سازمان یافته کرده و تلاش کنیم آن را از کوچک به بزرگ تبدیل کنیم. " کارزار زنان" تلاشی هرچند کوچک در این راستا بود.
اما متاسفانه کیفیت کارزار زنان آن چنان ضعیف است که دیگر بطور موثر به این هدف خدمت نمی کند و قادر به ایفای نقش در این راستا نیست. کارزار نه بلحاظ نظری و نه بلحاظ عملی قادر برای ایفای نقش خود بعنوان مدعی گرایش رادیکال و انقلابی جنبش زنان هنوز ضعیف است. به اعتقاد من در درجه اول گرایش رادیکال درون جنبش زنان باید یک کارزار فکری در درون و بیرون خود بر سر مسئله زنان و نظریه های گوناگون بر سر آزادی و رهایی زنان دامن زند، تا بتواند بلحاظ نظری و کیفی قادر به طرح مطالبات پایه ای زنان شود، و بتواند ادعا کند که این گرایش قادر است انعکاس صدای میلیونها زن ستمدیده شود. ما در تشکل هشت مارس مشغول بالا بردن کیفیت مان برای گرفتن گوشه ای از این امر بزرگ رهایی زنان هستیم، و در سال آتی یک چنین وظیفه ای را مقابل خود قرار داده ایم.
من به موانعی که بازوهای کارزار را تضعیف کرده است، بطور خلاصه می پردازم:
حضور زنان چپ و کمونیست در کارزار
یکی از مجادلات درون کارزار ، درک های متفاوت گرایشات درون جنبش چپ است. خطوط اصلی این مباحث به درک رابطه ستم جنسیتی و ستم طبقاتی ربط دارد. این مجادله خصلتش با درک های بسیار نازل و سطحی از کمونیسم بعنوان ایدئولوژی رهایی همه ستنمدیدگان معنی میشود و اغلب اوقات با درک های بسیار پائین تحت عنوان سوسیالیسم و کمونیسم تلاش دارد مسئله زنان را دور بزند و بطریقی تمرکز فعالیت را از مسئله زنان به مسائل عمومی تر بکشد.
تنها راه برون رفت ارتقا درکها از مسئله جنبش زنان و تئوری های کمونیسم است. اصلا رابطه با جنبش عمومی فقط یک معنا می تواند داشته باشد و آن هم رابطه جنبش زنان با انقلاب سوسیالیستی است. اگر بخواهم خلاصه بگویم در این دو جمله خلاصه میشود: بدون مبارزه علیه ستم جنسیتی و بدون دامن زدن به یک جنبش قدرتمند و رادیکال زنان نمی توان بسوی سوسیالیسم رفت. یک درک دیگر تلاش دارد با دور زدن ستم جنسیتی، آن را به فردای سوسیالیستی موکول کندبسیاری از شما بیاد دارید که تا چه حد بحث های فرسایشی بر سر هر موضوعی عاقبت حول این دو درک متفاوت گره میخورد.
سطح نازل دانش فمنیستی و دانش سیاسی
ما زنان کارزار نیز متاثر از فرهنگ بخش بزرگی از جامعه به اصطلاح روشنفکری ایران هستیم. ویژگی این فرهنگ در این چند نکته خلاصه میشود: بدون شناخت حداقل از یک پدیده در مورد آن نظر می دهیم، بدون تحقیق قضاوت می کنیم، به تئوری و دانش مبارزه کم بها می دهیم، و ....
سطح نازل دانش در مورد تئوری های رهایی زنان، افق های و روش های مبارزه متفاوت باعث تشدد روابط درونی ما شده است. در نتیجه این مسئله هرکسی با استفاده از روابط، به تائید و یا تکذیب ایده های یکدیگر می پردازد، با یک استدلال ساده ناگهان یک فرد زیر سئوال می رود، این روش باعث از هم گسیختگی اتحاد مان شده و بجای گردآوردن نیروهایمان تبدیل به پروسه فرسوده کردن نیروها شده است. به جرات می توانم بگویم که در یک سال گذشته بجای اینکه روابط مان موجب چند برابر شدن انرژی یکدیگر شود، همدیگر را فرسوده کرده ایم. این وضعیت در "کارزار زنان" ما زنان "هشت مارس" را به این سئوال رسانده که آیا کارزار می تواند کماکان نقش مثبت خود را بازی کند؟ جواب من این است: خیر! با این وضع نمی شود و این وضع باید عوض شود. باید فعالین چپ و رادیکال، سکولار درون کارزار تئوری های کمونیستی و فمینیستی در مورد مسئله زنان بمثابه یک علم، علم مبارزه انقلابی مطالعه کرده و در دست گیرند، بدون تئوری انقلابی جنبش انقلابی ممکن نیست. برخی افراد ابتدا درک تحریف شده ای از مارکسیسم و هم چنین از اندیشه های فمنیستی روی میز قرار می دهند و سپس با این درک و معنای تحریف شده این دو نحله فکری را بمثابه دو دشمن دیرین در مقابل هم قرار می دهند.
حضور تشکلات متفاوت زنان
به لحاظ تشکیلاتی کارزار باید استقلال آرا و تشکیلاتی تشکلات مختلف درون خود را به رسمیت بشناسد. برای روشن شدن تشکل "هشت مارس" را مثال می زنم. همه می دانید که تشکل "هشت مارس زنان" از جان و دل به کارزار خدمت کرده است. این را وظیفه خود می دانستیم. اما روابطی که در کارزار برقرار شده، تشکل هشت مارس را فلج کرده است. و این بهیچوجه قابل قبول نیست. این جو حتی تا بدانجا رسیده است که از "هشت مارس" خواسته میشود: آرا و فعالیت های مستقل خود را کنار بگذارد. مهم است که کارزار ظرف تشکلات مختلف زنان باشد و نه ظرف ذوب کردن آنها در درون خودش. چنین چیزی عملا ضربه زدن به جنبش مستقل و متشکل زنان است. چرا که کارزار تشکیلات نیست. ظرفی برای اتحاد گرایشات و تشکلات مختلف برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و تقویت مبارزات زنان است. این ظرف موقت فقط می تواند با حضور و و جود تشکلات غیر موقت معنی پیدا کند.
کارزار باید تشویق کند که تشکلات کار خود را بکنند و به بهانه کارزار زندگی دائمی خود را مختل نکنند. ما فقط زمانی کارزار هستیم که مشترکا فعالیتی را انجام می دهیم. یا زمانی که نیروهایمان را یک کاسه می کنیم، برای انجام یک فعالیت خاص. در نتیجه تا بدانجا که به هشت مارس و تشکلات دیگر و رفقای منفرد مربوط است، همه استقلال تشکیلاتی و فردی خود را باید حفظ کنند. همه به نام خود می توانند از کارزار حمایت کنند. این امر به کارزار اعتبار می بخشد. مثلا اگر" کمیته ضد سنگسار" در پاریس فعالیت های خود را پیش برده و با همان نام" کمیته ضد سنگسار" از کارزار و فعالیت های کارزار دفاع کند یک نقطه قوت است و نه نقطه ضعف. اگر رفقای منفرد هر یک به نوبه خود محفلی سازمان دهند و به نام آن محفل در طول سال فعالیت های خود را پیش ببرند و عضوی از کارزار زنان هم باشند یک نقطه قوت است و نه نقطه ضعف. ما همواره باید تلاش کنیم که زنان متشکل شوند. یا به تشکلهای زنان بپیوندند و یا خود هسته یا محفلی تشکیل دهند. زیرا پراکنده نمی توان هیچ گام موثری برداشت.
از سوی دیگر ما با درکی در زنان کارزار مواجهه ایم که به کارزار بعنوان یک ائتلاف مشخص حول مطالباتی مشخص نگاه نمی کنند و در واقع سطح توقع و انتظارات از آن را به سطح توقع از یک تشکل می رسانند که بنظر من این درک به پیشبرد فعالیت های کارزار ضربه می زند. کارزار همانگونه که در ابتدا هم گفتیم یک اتحاد عمل است و افراد و تشکلات بر مبنای توان می توانند در این اتحاد عمل سهم بگیرند. اگر قرار است کارزار را بعنوان یک تشکل زنان نگاه کنیم در آن صورت باید مانند همه تشکلات دارای ضوابط و روابط یعنی اساسنامه و منشور باشد. به اعتقاد من کارزار فقط یک ائتلاف است و مرکزی برای جمع شدن فعالین و تشکلات رادیکال زنان حول مسائل مبارزاتی مشخص و نه بیشتر.
کارزار نمی تواند ظرفی برای دامن زدن به احساسات علیه تشکلات زنان و یا احزاب سیاسی باشد. این شیوه ها فقط به از بین بردن انرژی انقلابیون در مواجه با ج. ا. منجر میشود و مخرب است. کارزار باید مملو از محیط رفاقت، دوستی و احترام متقابل باشد. این یک اصل مبارزاتی بسیار مهم برای روبرو شدن با دشمنان کریه ی مثل جمهوری اسلامی است که از هر حربه ای برای بی حیثیت کردن تشکلات و احزاب استفاده می کند.
نبودن رابطه بین عمل و حرف و در نتیجه نداشتن درک درست از مشکلا ت و موانع در حیطه عمل
همیشه بین این دو فاصله است و همواره تلاش برای کم کردن این فاصله است. یکی از معیارهای ارزیابی از افراد و تشکلات نیز بر این پایه است که چه کسانی و چه جریاناتي حرف و عمل شان به هم نزدیک است و یا تلاش دارند حرف و عمل خود را به هم نزدیک کنند . حرفی که هیچگونه پشتوانه عملی ندارد یعنی همانگونه که مارکس گفت ما مفسر اوضاع می شویم و نه تغییر دهنده شرایط. این مشکلی است که ما در کارزار با آن روبرو هستیم. اینکه ما باید در همان حدی که به ضرورت وجود این ظرف اعتقاد داریم، برای معنای عینی و عملی دادن به این ظرف هم بها دهیم. مبارزه بدون عمل کردن معنی ندارد. ما باید با این گرایش اینترنتی که پوششی شده برای بی عملی مقابله کنیم. بعلاوه وقتی انسان در عمل نباشد اصلا تضادهای پیشبرد آن عمل و مبارزه را نمی فهمد برای همین خیلی از تنش ها در "کارزار" با "تشکل هشت مارس" بر سر این مسئله است چون اغلب فعالیت های عملی را "هشت مارس" پیش می برد و با تضادها و چگونگی حل تضادهایش آشنا است. چگونه این تنش برطرف میشود؟ با گفتن اینکه "هشت مارس" کار نکند، مسئله حل نمی شود. یعنی کارزار تقلیل می یابد به یکی از همین پروژه های کاغذی که همه ما باهاش آشنا هستیم. بهترین روش کار این است که هرکجا جمع های چند نفره زنان بر سر عملی کردن و پیاده کردن برنامه کار با هم کار کنند از این طریق همه درگیر تضادها و موانع سر راه عملی کردن یک ایده میشوند. اگر کسی بخواهند از پشت اینترنت بر سر این مسائل قضاوت کنند خیلی ذهنی گرایانه می شوند. اصولا کسانی که در کارهای عملی پیشبرد مبارزه نیستند نباید بخود اجازه دهند در مورد پیشبرد کار عملی انتقاد کنند.. برای همین مهم است که هرکسی گزارش فعالیت عملی خودش را بدهد که چه مبارزاتی را سازمان داده تضادها چی بوده و چطوری فائق آمده است تا تبادل تجربه شود.
دنیای مجازی
دنیای مجازی بجای اینکه وسیله مثبتی باشد جای تشکل و مبارزه واقعی را گرفته و سطح ما را پائین آورده است و پوششی برای جدی نگرفتن مبارزه واقعی شده است. به گونه ای که وقتی کسی که نمی خواهد فعالیت خود را در کارزار ادامه دهند، تنها کاری که درخواست می کند: خروج از ای میل کارزار است! تا حالا نشده کسی بگوید از کارزار استعفا می دهم و از این به بعد وظایفی را که در این ائتلاف برعهده گرفته ام انجام نمی دهم (بجز یک یا دو مورد) چون کارزار فقط برایشان همین دنیای مجازی است دنيايي که از درون آن بخود اجازه می دهند در مورد زندگی و فعالیت اجتماعی افراد در دنیای واقعی نظر داده و دخالت کنند. فعالیت اینترنتی باید وسیله ای برای پیشبرد کارهای عملی و مبارزاتی باشئد و نه جانشین آن.
جمعبندی:
کارزار با این کیفیت دیگر نمی تواند گام های بلندی را در جنبش رادیکال و انقلابی زنان بردارد. اجزا گوناگون کارازار چه تشکلات و چه افراد باید درگیر یک پروسه فشرده مطالعه و بحث شوند تا اینکه در این فرآیند بتوانیم شالوده های فکری جنبش رادیکال زنان را تبیین کنیم. "سازمان زنان هشت مارس" درگیر این مهم خواهد شد. اینکه در درون کارزار این نیاز مبرم جنبش زنان را به پیش ببریم، ربط به این دارد که ما چقدر بتوانیم فضای رفاقت و صمیميت و احترام متقابل به استقلال یکدیگر را بوجود بیاوریم. طبیعتا همانگونه که گفتم ما حتی بر سر جمعبندی هم نظرات واحدی نداریم. بنابراین درون کارزار زنانی که چنین نیازی را احساس می کند، می تواند مشترکا با یکدیگر به پیش ببرند و از کمک دوستانی هم که چنین نیازی را ندارند بهره مند شوند. بنظر ما این کار اصلی این دوره است که می تواند کارزار را به مراتب قوی تر کند ضمن اینکه می توانیم برنامه سالیانه مشترک که برگزاری روز جهانی زن است را نیز به پیش ببریم.
7 مارس 2008

Wednesday, March 26, 2008

SEMINAR

مطالب این بلوگ ، نوشته زنانی ست که در سه سال اخیر در گردهمایی زنان مبارز ایرانی ، ارائه شده است.ایجاد شرایط مناسب برای گفتگو ، راهیابی برای آزادی و برابری ، مطالعه تئوریهای فمینیستی و بررسی مبارزات زنان داخل ایران ، برنامه ماست.